تلوزیون دیشب اعلام کرد که دولت اینبار یارانهها را کمی زودتر به حساب مردم واریز کرده و از فردا قابل برداشت است. صبح زود مَشصفر قبض آب و برق و گاز را که زنش همه را با یک سنجاق تهگرد به دیوارِ گلی اتاق وصل کرده بود، کَند و چپاند ته جیبِ شلوار کارش. ظهر، وقت ناهار که شد، از بالای ساختمان نیمهکارهای که مَش صفر مشغول سفید کردن درو دیوارهایش بود، نگاهی به عابربانک آن سمت خیابان انداخت، وضعیت بهتر از صبح بود، اما هنوز هم حداقل نیمساعتی معطلی داشت، چارهای نبود. دست از کار کشید و راه افتاد سمت عابر بانک، مَش صفر خدا خدا میکرد که یک دختر مهربانِ چادری که عجله هم نداشته باشد، بیاید پشت سرش بایستد تا او بتواند به راحتی ازش بخواهد که علاوه بر کار خودش، قبضهای مَش صفر را هم پرداخت کند، توی این یکسالی که بانکها دیگر قبضها را نمیگرفتند و ...
درباره
داستان ,